راهی تا بهار نمانده...

ساخت وبلاگ
سلام =)خیلی وقته که اینجا نگفتم و ننوشتم ... تقریبا سه سال از آخرین بار میگذره ... انگار یادم رفته تو این مدت نوشتنو اینقدر درگیر زندگی روزمره شدم و از منِ قبلم فاصله گرفتم که حد و حسابش از دستم در رفته .... تو این مدت زندگی حسابی لای لگد و مشت و مال پخته ترم کرده ، هزار و یک اتفاق از سرم گذشته ... پرستار شدم و خیلی دور از انتظارم فضای کار فضای سنگین و مسمومیه ... در روند عاشقی و تاهل افتادم و اتفاقی عجیبی رو تجربه کردم ...و الان در آستانه 1403 بیشتر از هر وقتی توی سکونم ایستادم دارم پشت سرم رو میبینم و به منی که منِِ الان شده فکر میکنم ...چقدر عجیبه این آدمیزاد ...میدونم پراکنده گو شدم و انسجام و محتوا روویت نمیشه ولی احتمالا بیشتر بنویسم از اتفاقای بیمارستان و چیزایی که شاید سالها بعد خاطره بشن =) سالِ نو براتون پر از سلامتی ، پول و نور =) نوشته شده در شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 0:27 توسط #شین_فِ_قآف| | راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 2 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 16:07

قبلا خونده بودم که آدما بعد از اتاق عمل، تو عمقِ دردُ بی قراری یعنی وقتی هوش و حواسشون سر جاشون نیست و هویت خودشونم یادشون نمیاد یه اسمیُ تکرار میکنن که صاحب اون اسم عزیز ترین شخصِ زندگی فرده ...من میگم نه تنها در این زمینه که حتی زمان هوشیاری اما در اوجِ  آلزایمر هم همینه ... و این اعتقاد از یک سالُ نیم پیش ایجاد شد، وقتی برای بزرگداشت روز سالمند رفته بودیم خانه سالمندان ... همشون دوست داشتنیُ مهربون بودن اما یکیشون از شیرین ترین مامان بزرگایی بود که تو عمرم دیده بودم ...یعنی مآمآن بزرگ نبودآ اما هر دفعه بهشون سر می زدیم اینطوری صداشون میکردیم ... نشسته بود روی صندلی چرخدارش همینطور که توی اتاق داشتیم با دو سه نفر از دوستاش حرف میزدیم از حیاط اومدُ تا چشمش بهمون خورد گفت عه بالاخره اومدین ؟؟ چقدر دیر کردین دلم براتون تنگ شده بود ... مهتاب خانوم دوسش که دوره جوونی کلِ اروپا رو گشته بود و کنار تختشم از عکسای خفن و قدیمش بود رو به مآ گفت باز دوباره یادش رفت =) پرسیدیم بچه هاش بهش سر نمیزنن ؟؟گفت بچه نداره بنده خدآ و اونجا بود که مهتاب برای اولین بار قصشُ برآمون تعریف کرد و گفت اون اولا که اومده بوده اینجآ و هنوز هوش و حواسش سر جآش بوده از زبون خودش شنیده ولی کم کم همه چی از یادش رفته، جز خاطره ی سیاوش و آقاجان ...گفت اون موقعا که جوون بوده میل شدید به ادامه دادنِ درسش داشته و از قضا سیاوش خان یکی از آقا معلمای دبیرستان شده بود شیفته و دلباخته دلربا و تشویقش می کرده درسشُ ادامه بده ولی آقاجانش تیمسار مخالفِ ادامه تحصیل و درس خوندنِ دختر جماعت بوده وُ از دلربآ اصرار از تیمسار انکار ...  ولی عشق که این چیزآ حالیش نیست عاقبت پای دلربا به راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 23:03

این دل کجآی آدمه ؟؟ میگفت دلِ آدما قدِ مُشته بستشونه ... مشتِ مآ که خیـــلـــی کوچیکه خیلی ... ولی چطور میشه که با این همه کوچیکی کلِ زندگیمونو تحتُـ الشعاعِ خودش قرار داده ؟؟ حالا باز ما خوبه مشتمون کوچیکه ... وای به حآلِ اونایی که مشت بزرگی دارن :)   +پ.ن1= بعد از یک سال و نیم سکوت :) خیلی روزا یادِ اینجا و این حال و هوا بودمآ... اما از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون تکنولوژی جدید حسابی تنبلم کرده ... میدونمآ قول داده بودم سر بزنم،قول داده بودم یادم نره ... به قول سجاد افشاریان مآیادمونِ م راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 19:56

همه ماجرا از اونجایی شروع شد که موقعِ بچگیآمون وقتی دیگه دفترِ قصه های آدم بزرگا ته میکشید و حوصلشون نبود داستانِ جدید بسازن میگفتن آسمونُ نِگآ هرکی برا خودش یه ستاره داره که آرزوهاشُ بگه بهش بعد طبقِ کلیشه میگفتن اون پر نوره رُ میبینی ؟؟  اون پر نورِ مالِ ما بوده و می خندیدن ... اما من از اون بچه تُخسا بودم که هیچوقت دلم نخواس پر نور ترین ستاره مالِ من بشه یعنی حتی اگه یه جایی کمال گرای درونمم دلش نورِ بزرگترین ستاره رو می خواس میگفتم نه اون ستاره حتی اگه تو ذهنتم تو مُشتِت باشه در حقیقت تو مش راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 19:56

روزی بالاخره دلت خواهد گرفت از حجم تکرار روزمرگی هایت یا از بی حسی هاي ممتد زندگی مدرن ... آن موقع است که باید دست دلت را بگیری و ببری اش یک گوشه کنج شهر که هنوز ناب و اصیل مانده...شهر لاجوردی من کم ن راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 244 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:45

شمارش معکوس برا اومدن بهار شروع شده و هیجان مردم و خیابونا هم نسبت به روزای قبل زیاده...انگار قبل از عید همه باید یه شور و همهمه ی خاصی رو داشته باشن... زمستون داره کوله بارشو جمع می کنه و یلدا بانو ک راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 174 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:45

یه سلام بزرگ به بزرگی این همه مدتی که نبودم ...اندر احوالات این مدت باید بگم ترم خوبی رو پشت سر گذاشتیم با یه عالمه تجربه جدید و یقین به اینکه من دقیقا برای همین رشته ساخته شدم و قطعا اگه به عقب برگرد راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 131 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:45

گاهی بعضی از کار های کوچولومثل خود زندگیه فقط در ابعاد کوچیکتر ... مثلا بافتنی دقیقا خوده زندگیه همونطور که امروزمون رو به دیروز و فردامون میبافیم دونه های کاموا رو هم به هم میبافیم و طرحی از شالگردن راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:21

تو مسیری که میرم کتابخونه دو تا کاج بودند, برام که مظهر مقاومت, بودند مظهر ایستادگی مظهر تلاش ... خب علتش هم این بود که این کاج های عزیز ما مثل لاله بودن سینه سوخته اما سبز اما زنده اما پایدار ... دقیقا راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 27 آذر 1397 ساعت: 22:44

امروز اردیبهشت با تموم معنا, خودشو به من ثابت کرد ... کلا من در مسیری که هر روز برای رفتن در کتابخونه پیش میگیرم از سه تا پارک عبور میکنم که یکیش همون پارکه کاجم بود اما بقیه پارکا پرن از درخت یاس... ا راهی تا بهار نمانده......ادامه مطلب
ما را در سایت راهی تا بهار نمانده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shafagh100 بازدید : 146 تاريخ : سه شنبه 27 آذر 1397 ساعت: 22:44